برچسب:, :: :: نويسنده : ایمان شهریاری
اسیر مانده ایم در بهانه های پاپتی / و میله های آهنین و عشق های ساعتی حوالی نگاهمان دوباره صف کشیده است / صدای تیک تاک غم , شماره های صنعتی ! . . . در حسرت تو دربدری شد نصیب خضر / ورنه به سیر کوه و بیابان چه میکند دست نیاز بهسوی تو دارد وگرنه نوح / با زورق شکسته به طوفان چه میکند ؟ . . . بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو / بیا که غنچه ی دل وا نمیشود بی تو بر آی از افق ای آفتاب صبح امید / که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو . . .
ادامه در لینک زیر
. . . ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری / کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی / ای آنکه در حجابت دریای نور داری . . . . . . اگر چه روز من و روزگار می گذرد / دلم خوش است که با یاد یار می گذرد چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است / قطار عمر که در انتظار می گذرد . . . . . . از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام / گل کرد خار خار شب بی قراری ام تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو / دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام . . . . . . از میان اشک ها خندیده می آید کسی / خواب بیداری ما را دیده می آید کسی با ترنم با ترانه با سروش سبز آب / از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی . . . . . . از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم / بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست / عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم . . . . . . از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟ / تو مدتی است رفته ای ، بیا دلم گرفته است نگاه سرد پنجره به کوچه خیره مانده بود / گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است . . . نظرات شما عزیزان:
![]() |